سرمشق هاي آب بابا يادمان رفت رسم نوشتن با قلم ها يادمان رفت
گل كردن لبخندهاي همكلاسي در يك نگاه ساده حتي يادمان رفت
ترس از معلم حل تمرين پاي تخته آن زنگهاي بي كلك را يادمان رفت
راه فرار از مشقهاي توي خانه اي واي ننوشتيم آقا را يادمان رفت
آنروزها را آنقدر شوخي گرفتيم جديت تصميم كبري يادمان رفت
شعر خداي مهربان را حفظ كرديم يادش بخير اما خدا را يادمان رفت
در گوشمان خواندند رسم آدميت آن حرفها را زود اما يادمان رفت
فردا چكاره ميشوي موضوع انشا ساده نوشتيم آنقدر تا يادمان رفت
ديروز تكليف آب بابا بود و خط خورد تكليف فردا نان و بابا يادمان رفت